خاطرات حسین ادیبیان

نیمه شب سرد زمستان سال 1345 پدرم پس از تحمل مدت کوتاهی بستری شدن با کشیدن یک نفس عمیق در همان خانه خسروی نو جان به جان آفرین تسلیم کرد. پزشک سکته قلبی تشخیص داده بود. در همان خانه خیابان خسروی نو مقابل مطب دکتر مرتضی شیخ، همسایه ها و دوستان تشییع خوبی کردند. آن وقت ها غسالخانه اول خیابان طبرسی بود. بعد از شستشو، همکاران و دوستان برای تسلیت آمده بودند. بعد از این مراسم برای تدفین به باغ رضوان رفتیم که کنار حرم امام رضا علیه السلام بود و حالا در طرح توسعه حرم مطهر رضوی تبدیل به صحن رضوان شده است. بحمدالله مجلس ترحیم با شکوهی در مسجد حاج ملا هاشم که تقریبا مقابل محل کسب پدرم و نزدیک مدرسه نواب بود، برگزار گردید و چون من در دوران جوانی بودم مراسم مجلس ترحیم با همکاری آقای حاج غنیان که از بزرگان و معتمدین شهر و در جوار مسجد ملاهاشم درودگری داشتند و ضمنا از دوستان و سروران ما بودند، کارگردانی شد و یادم هست برای روشنایی مسجد، چند چراغ طوری هم آورده بودند.

پدرم چنانچه گفتم در سنین  زیر پنجاه سال از دنیا رفت، خدا رحمتش کند، آن وقت ها کسب و کار رونق آن چنانی نداشت. به ویژه اینکه زائری چشم گیر به مشهد نمی آمد. به طوری که حرم امام رضا علیه السلام شب ها بسته می شد و صبح برای نماز گشایش می یافت. ضمنا پدر یک نوبت هم طعم ورشکستگی را چشیده بود.

کوچکترین برادر مان، آقای محمد تقی ادیبیان، مدیر عامل آژانس سینا سیر ادیبیان که از آژانس های معتبر است در موقع فوت پدر 12 سال داشت و در کلاس پنجم ابتدایی در دبستان احمدی به مدیریت برادر عزیزمان آقای منتظری تحصیل می کرد و بعد از او همه ما از دنیا بی بهره بودیم ولی ما هفت برادر با توکل به حضرت حق (کسی که به خدای توکل کند، خدای او را کفایت می کند. قرآن کریم) و با تلاش مستمر از آب و گل در آمدیم و به حمدالله فامیلی را در شهر تشکیل دادیم که هر کدام در هر شغل و پیشه یی که بودیم مورد اعتماد صنف بودیم، به طوری که من شعار آژانس خود را انتخاب کرده بودم (آژانس ادیبیان، آژانس مورد اعتماد شما) و به تعبیر دوست و دشمن (اگر دشمنی داشته باشیم) جزو خانواده های خوشنام شهر بودیم.

از محل کار پدر در خیابان نادری (شیرازی فعلی) سخن به میان آمد، بد نیست پرانتزی باز کنم.

 چندین مغازه از مغازه های مقابل مدرسه نواب موقوفه مسجد گوهرشاد بود. دفتر کار آقای طاهری متولی مسجد گوهرشاد، در طبقات فوقانی این مغازه ها قرار داشت که کارهای اداری موقوفه مسجد در این مکان انجام می گرفت. آن وقت ها ماشین شخصی خیلی کم بود و آقای طاهری با درشکه شخصی به دفتر کارش می آمد که سورچی ترکی هم داشت.

سخن از درشکه به میان آمد، بد نیست خاطره یی نقل کنم. من و آقای صدرزاده و پورمرادی که از دوستان صمیمی بودیم، حدود بست بالا خیابان (بست شیخ حرعاملی فعلی) بودیم و در دوران جوانی گویا از حرم بر می گشتیم. دوستمان آقای صدرزاده پیشنهاد کردند که درشکه سوار شویم که برای جوان ها تفریح خوبی بود. من و آقای پورمرادی گفتیم پول به همراه نداریم و آقای صدرزاده گفت من پول دارم. دست بلند کردیم درشکه ای ایستاد و سوار شدیم. مقداری راه که رفتیم، هنوز به باغ نادری نرسیده آقای صدرزاده پولدار ما از درشکه پایین پرید، در این موقع من و پورمرادی که پول نداشتیم به هم نگاه کردیم که عاقبت چه می شود. بالاخره ما هم طوری خود را از آن مهلکه نجات دادیم.

آن زمان تفریح بچه ها و نوجوان ها این بود که پشت درشکه سوار می شدند. وزن آنها طوری نبود که سورچی (هدایت کننده درشکه) حس کند و اگر متوجه می شد با شلاق مخصوصش که قنوت نام داشت، راکب مخفی را که دزدکی سوار شده بود، مورد لطف و نوازش قرار می داد. به طوریکه درد و سوزش آن مدت ها مهمان ما بود.

ادامه دارد...

تماس با ما

مشهد-خیابان پاسداران(جم سابق) - پلاک 56
تلفن: 05137730377
دفتر پردیس دانشگاه فردوسی مشهد:
تلفن: 3-05138838652
E-mail: [email protected]

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

enamd adibian
بلیط هواپیما ارزان بلیط هواپیما چارتر بلیط چارتر بلیط هواپیما چارتر 724 پرواز چارتر چارتر هواپیما چارتر جارتر بلیط ارزان هواپیما بلیط چارتر هواپیما charter724 چارتر 724 چارتر ۷۲۴ بلیط هواپیما چارتر ارزان بلیط پرواز چارتری پرواز چارتر ۷۲۴ جارتر 118 kish4 724 چارتر بلیط ایران چارتر بلیط کیش kish4 چارتر 724 چارتر۷۲۴ بلیط چارتری چیپ چارتر چارتر118 قیمت بلیط کیش خرید بلیط هواپیما پرواز اهواز به تهران پروازهای داخلی آنیل پرواز بلیط ارزان کیش انلاین بلیط چارتری هواپیما ايران جارتر بلیط هواپیما تهران مشهد کیش آنلاین بلیط تهران کیش هواپیما چارتر پرواز تهران شیراز هواپیما