شمال ایران یا بطور کوتاه شُمال اصطلاحی است جغرافیایی که به سرزمینی نسبتاً کموسعت اما سرسبز و حاصلخیز در جنوب دریای خزر و شمال رشتهکوه البرز گفته میشود و شامل استانهای گیلان و مازندران و بخشی از استان گلستان است.
راههای اصلی ورود به شمال جادههای هراز، چالوس، فیروزکوه، قزوین-رشت، گردنه حیران و جاده مشهد-گرگان هستند.
شمال ایران در عهد اشکانی
آنچه در ذیل آمده، توصیفی است که استرابو جغرافی دان قرن اول میلادی و عهد اشکانیان، از مردمان حاشیه جنوبی دریای هیرکانی یا کاسپین (دریای مازندران/خزر) بیان نموده است:
بخش دوم از آسیای شمالی با دریای کاسپین آغاز میشود که به دریای هیرکانی هم معروف است. ما در اینجا از این دریا و ملتهایی که بر ساحل آن زندگی میکنند، صحبت میکنیم. این دریا از اقیانوس به سمت جنوب آغاز میشود و در ابتدا بسیار باریک است؛ و کمکم تا 500 استادیوم وسیع میشود.
اراستوسن میگوید که ناوبری در این دریا برای یونانیان شناخته شده بود. بخشی از سفر در امتداد سواحل آلبانی و کادوسی حدود 5400 استادیا میگردید؛ و سپس بخشی که متعلق بود به سرزمین اناریاکی، مَردی و هیرکانی؛ و تا آنجا که دهانه رودخانه جیحون حدود 4800 استادیا و به لگسارتس حدود 2400 استادیا. البته این اطلاعات، بخصوص فاصلهها ممکن است چندان دقیق نباشد. قبائل نزدیک دریا، همچنین عشایر و قبائل اروپایی، اسکیتیان و سرمتیها هستند. یونانیان باستان تمام قبائل شمالی را با نام مشترک از اسکیتها، و کِلتو (سِلتو)- اسکیتها مینامیدند. همچنین قبائل ساکائی و ماساژتها که در طرف شرقی دریای هیرکانی ساکن بودهاند.
عشایر یا قبائل سرگردان، که در سمت شرقی دریای کاسپین زندگی میکردند، داهه یا پرنی نامیده میشدند. پس از آنجا با کویری روبرو میشویم و سپس به هیرکانیا میرسیم. در سرزمین هیرکانیا دریای کاسپین عمیق و گسترده میشود و این تا سرزمین ماد و کوههای ارمنستان ادامه دارد. دریا، تپهها و کوهستان در اینجا شکلی «هلالی» میگیرد. با فاصله گرفتن از دریا و نزدیک شدن به دامنه کوهها تا رسیدن به ارتفاعات، در بخش کوچکی از این سرزمین برخی قبائل آلبانی و ارمنی و بخش بزرگتری توسط گلائیها، کادوسیان، آمردیها، ویتیها، و اناریاکائی– که برخی قبائل پرهسی (محتملا پارسی؟) نیز با آنها هستند- ساکناند.
در سرزمین ویتیها، شهری با دیوار در اطرافش توسط آئینیانس ساخته شده است، که اکنون آن را آئینا (آئینیانا) مینامند. در این شهر زرهپوش یونانی، کشتیهای جنگی (بی باک)، و مقبرههایی مشاهده شده است. همچنین نیز در شهر اناریا، یک اوراکل وجود دارد که مشاوره دربارهٔ خوابها میدهد؛ و همچنین بقایایی از مهاجرنشینهای یونانی مشاهده شده است. اما این قبائل به خاطر طبیعت خشن و ناهموار منطقه، بیشتر به شکارگری و غارتگری میپردازند و بیشتر استعداد در جنگیدن دارند تا دامداری و کشاورزی. بخش بزرگتر ساحل در پای منطقه کوهستانی که به 5000 استادیا میرسد، در تصرف کادوسیان است، اما این سرزمینها، کم حاصل است.
هیرکانیا سرزمینی بسیار حاصلخیز و گسترده است و دربرگیرنده دشتها و شهرستانهای قابل توجهی است. مانند تالابروس، سمریان و کارتا و محل اقامت خانواده سلطنتی، تِیْپْ (یا تپه)، که گفته میشود کمی بالاتر از سطح دریا واقع شده است و به فاصله 1400 استادیوم از کاسپین گیت واقع است. تاکهای فراوان و درختهای انجیر پرمحصول دارد. زنبورهای عسل در میان درختان کندو دارند و قطرات عسل از برگها میچکد. در ماتیانه و ماد و سکاسنه و ارکسنه و ارمنیه نیز تقریباً چنین است.
اما نه به این دریا و نه به این سرزمین توجه خاصی نشده است؛ و این به دلیل حاکمان آن بوده است. اولین فرمانداران هیرکانیا بربرها بودند، سپس مادها، هخامنشیان و در نهایت پارتیان بودند. باید افزود که تمام سرزمینهای مجاور آن دریا نیز یا بیابان بی آب و علف است یا پناهگاههای راهزنان و بیابانگردان که بر بیابانها میافزایند. در دوره کوتاه تسلط مقدونیان هم توجه چندانی بدان نشد، چرا که هم دور بودند و هم دائماً در حال جنگ با دیگران.
بنا به گفته آریستوبولوس هیرکانیا، سرزمینی جنگلی است و در آن به تولید و کاشت درختان بلوط میپردازند، اما کاج و سرو که در هندوستان فراوان است، ندارد. منطقه نسا را نیز متعلق به هیرکانیا میدانند، البته برخی نویسندگان، نظر متفاوت دارند.